-
آب نخواسته دادن همیشه مراد نیست ، گاه آب می دهند تا قربانی ات کن
شنبه 17 مهرماه سال 1389 16:31
۲+۲=۴ حالم بهم میخوره از نوشتن
-
به نظر من عشق دقیقا یعنی این
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 16:12
موش کور هم که میگن دشمن نوره به تیغ تاریکی گردن نمیده
-
فکر میکنم زندگی باید چیزی شبیه به این باشد
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 21:54
نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش فردا شراب کوثر و حور از برای ماست امروز نیز ساقی مه روی و جام می!
-
چهره هایی پر از حماقت
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 13:07
آدم شدن چه سخته
-
دلم برایشان سوخت
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1387 17:36
سکوت و تنهایی با این دو بیگانه ام حال هر دو میهمان منند و من با بی میلی مشغول پذیرایی از آنها هستم به عنوان نوشیدنی برایشان استفراغ میاورم چقدر با اشتها مینوشند و با صدا دلم برای خودم میسوزد برایشان چای تازه دم میاورم بی چاره ها بالا میاورند دلم برایشان میسوزد
-
یاوه گی ها
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1387 17:12
پوزه به گند خوش مکن لاشه ی مرده را چه سود گر یل بیشه ای بیا این دل مرده را ببر
-
خلا نامه
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1387 10:47
دل به که خو نموده ای سر به چه سو نموده ای این تن سوده را ببین این ننموده را ببین خاک به سر نموده ام چون به تو رو نموده ام دل به خلا فشرده ام ام چون به تو دل سپرده ام باده به آب داده ام دل به سراب داده ام سر به طناب داده ام زر به تراب داده ام گه ز تو من بریده ام گه به تو دل سپرده ام که به خدا رسیده ام گه ز خدا بریده ام...
-
قدیس ناله
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 11:48
راهبه جوان در هالی که به شدت میگریست فریاد زد خفه شو مادر مقدس مریم مقدس حداقل لذت مادر بودن را چشید
-
نفرین بر این روزگاران
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 15:54
چشمهایم باز مرده اما تن به فرسایش شاید آن رفته نمی ارزد به هیچ وای از این هیچ که پیچیده به جانم از زمین تا یقه در گند شدم به کثافت کده در بند شدم دل و دین دادم و حسرت بگرفتم تن و جان دادم و نفرت بگرفتم وای از این دام که صیاد جفا باشد و غم وای اگر عشق همین باشد و بس
-
نفرین بر این هیچ ناکجا آباد
شنبه 7 دیماه سال 1387 11:53
پیش تر ها بر این باور بودم که آنانکه طمع میکنند بزرگترین اشتباه را میکنند امروز تقریبا ایمان دارم که آنانکه اعتماد میکنند بزودی مجازات سختی خواهند شد