سکوت و تنهایی
با این دو بیگانه ام
حال هر دو میهمان منند
و من با بی میلی مشغول پذیرایی از آنها هستم
به عنوان نوشیدنی برایشان استفراغ میاورم
چقدر با اشتها مینوشند و با صدا
دلم برای خودم میسوزد
برایشان چای تازه دم میاورم
بی چاره ها بالا میاورند
دلم برایشان میسوزد